چرا فرهنگ استعفاء در ایران طالب ندارد؟
استعفاء را در حقیقت باید همان طلب حلالیت خواستن نامید.
استعفا در حقیقت طلب بخشش از کسانی است که یحتمل حقی از ایشان حتی ناخواسته ضایع شده و یا آسیبی به آنها وارد گردیده است.
استعفا در حقیقت عذرخواهی از کوتاهی های غیر عمدی و قصور احتمالی است.
استعفا تنها کناره گیری از یک جایگاه نیست بلکه در مواردی استعفا می تواند گره گشا باشد و فرمان را در اختیار افرادی قرار دهد که بتوانند در مسیر مرتبط بهتر امور را پیش برند.
استعفا می تواند نا کارآمدی را پاک کند و زمینه را برای حضور کارآمدان فراهم نماید.
بررسی اخبار رویدادهای مختلف در کشورهای متعدد نشان می دهد که استعفاء را به عنوان یک فرهنگ و اصل منطقی پذیرفته اند و گزینه هایی چون استیضاح یا عزل کاربرد کمتری دارد.
باید پذیرفت که استعفا هم راهکاری منطقی در مسیر توسعه است و اگر مدیر یا صاحب منصبی به علتی استعفا دهد دلیل بر بی صلاحیتی او برای همه امور نیست و چه بسا آنکه فرد مستعفی در جایگاهی دیگر با التفات به شرایط زمانی و مکانی توفیقاتی هم کسب نماید.
البته به یقین مدیریت ناکارآمد باید استعفا دهد و اگر استعفا ندهد گزینه هایی چون استیضاح و برکناری باید پیگیری شود چون در هیچ کشوری مدیریت ناکارآمد مادام العمر یا موروثی نیست اما آنچه که امروز جای سوال دارد اینست چرا در کشور عزیز ما اصل کناره گیری و استعفا اجرا نمیشود؟
واقعا چه ضرورتی دارد وقتی فردی در اداره موضوعی ناتوان است به حضورش در آن منصب ادامه دهد؟!!
چرا وقتی در حوزه حمل ونقل اتفاقات ناگوار زیادی رخ می دهد مقام مرتبط نه تنها استعفا نمی دهد بلکه عذر خواهی هم نمی کند؟
وقتی موضوعی چون مساله ارز پیش می آید با آن حجم وسیع آنان که در این مهم کم کاری داشتند راه کناره گیری را برنمی گزینند و تلاششان را متمرکز میکنند تا ثابت کنند زیردستان تخلف کرده اند و آنها در جریان نبودند؟!!؟!
یقینا دستگاههای مسئول دیگری هستند که وظیفه ذاتیشان تشخیص مقصر و برخورد با متخلفان باشد.
باید این باور در مدیران و صاحب منصبان به وجود آید که استعفا دادن از مناصب و جایگاه هایی که اداره اش در توانشان نیست نزد مردم ارزش دارد و سبب حقارتشان نخواهد شد.
خدایا آن گونه که باید باشیم هدایتمان کن
محمدعلی روشن